شهر بی دروازه
خراج
اگرخواهی بلندای مقامی
خراجی تخت وتاجی ننگ ونامی
بسا نِ هرسیه مستی بکَش سَر
زخونِ میهنِ آزاده جامی
* * * * * * * * *
کابوس
چسان گردید ۀِ مست اشاره
نمی بینی که ملت خارِ خاره
بیا از خیرِ این کابوس بگذر
به کارِ شر چه حاجت استخاره
* * * * * * * * *
قنداق تفنگ
گرفته حال دل را بوی رنگت
فراموشی کجا وُ یادِ جنگت
به دورِ چادرِ هر بیوه باقیست
نشان پای قنداق تفنگت